Themultilife Logo

ali sadati

ali sadati سلام خدا،حالت خوبه؟... منم علی،همونی که دوسش داری... بنده ی دائم غُرغروت... می خوام بشینم روبروت... بزار با هم تنها باشیم... این دفه ای بی واسطه... با هم بشینیم و پاشیم... می خوام یه کم غُر بزنم... رسولتو اماماتو فرشتتو دُور بزنم... می خوام یکم خبر بدم،فک نکنی خبرچینم... فقط می گم اون چیزیرو که می بینم... این طرفا بدجوری اوضامون پَسِ... رابطمون با زندگی فقط هوا و نفسِ... بزار بگم از آرزوی چار ساله... دخترِ نازِ همسایه... طفلکی بی همبازیه... تو کفِ اسباب بازیه... میاد لبِ جوبِ کثیف تو کوچه تنها می شینه... شبا اگه سیر می خوابه عروسکِ باربی رو تو خواب می بینه... یا مادرش، اعظم خانوم... که تکِ توی کوچمون... قِر نداره فِر نداره،سرخِ همیشه صورتش... خوب بلدِ با سیلی آش صورتش و نگه داره... خرج نداره،رُژ گونه لازم نداره... یا پدرش ، احمد آقا که کارگرِ... یا نیمه وقت با وانتش بار می بره... حقوقشون هم مادی و هم معنوی معوقه ست... بنده خدا زحمت کشِ،دستاش شبیهِ سمباده ست... تو دستش اما همیشه تسبیح داره... روی لبش حمد داره ناس داره... نترس،با تو زیاد کار نداره... تو قم تو چاهِ جمکرون مخاطبِ خاص داره... خدا وِلِش، خسته شدی... حالت خرابه مثِ من؟... دلت یه کم گریه می خواد؟... دیدم صدات در نمی یاد... گفتم یه کم غر بزنم... غصه هامو پیشِ خودت بُر بزنم... ----------------------------------------------------------- "ساداتی"
View status | Show Translation to English | Speak
Posted | 3 people like this
Comments

© 2012 - Implemented by Amin Akbari | Help | Privacy Policy | Terms of Service | Online Safety | About Us | Contact Us | Powered by Jcow 4.2.1